بسم الله الرحمن الرحیم...
امروز هم گذشت. یعنی روزهای زیادی گذشتن تا من متوجه خیلی چیزها بشم
این روزها به من گذشتن و هنوز هم میگذرن زندگی من جریان داره زیبا هم جریان داره:)
خداجونم ممنونم ازت بابت پدرومادر مهربونی که همه ی تلاششونو میکنن تا فقط من حالم خوب باشه بخندم...؛)))
بابت آجی داداشی که با همه ی بداخلاقیام حتی از یه درد کوچولومم دلشون میگیره و واسه خوب شدنم تسبیح به دست میشن؛))
بابت فامیلای مهربونی که هنوز معلوم نیست من چی قبول میشم خونمون جمع میشن و برام جشن میگیرن؛)
بابت دوستای بی شیله پیله ای که تا چندروز پیش من اصلا متوجهشون نبودم و با شنیدن اینکه رتبه ی من یکم ازشون بهتر شده برام خوشحالی کردن
و بهم تبریک گفتن و بهم گفتن خوشحالن از خوشحالی من:)
خداجونم ممنونم ازت بابت همه ی کارای حساب کتاب شده ت...بابت همه ی غم و شادی هاییکه کنارهم میچینیشون تا به من بفهمونی چقدر خوشبختم
و خوشبختی چیزی نیست جز حضور همیشگی تو...؛))))
بین همه ی خوشحالی ها و حالای خوب این روزا فقط یه چیز آزارم داد که اونو هم جوابشو از خودت گرفتم؛)
وقتی کلام الله عزیزتو باز میکنم و تو بهم نشون میدی:
کل نفس بما کسبت رهینه...
اینجا میفهمم که مسئولیت آدمارو فقط شازده کوچولو نگفته ؛ که تو هم تو کتاب آسمونیمون گفتی هر کس مسئول کاریه که کرده و البته در گرو کاریه که کرده...
وقتی بهم نشون میدی که تو سریع الحسابی که تو سمیعی بصیری که تو عالم الغیب و النهانی که تو همون کسی ای که یعلم ما فی الصدوری
آرومه آروم میشم...:)
امید میگیرم که تو میدونی من اگر خطا کردم پشیمون شدم؛ اگر نیکی کردم از صمیم قلبم تورو شکر کردم
و چقدر دلنشیه تواب بودنت....که اگر بنده ای توبه کنه ، دستاشو میگیری و توهم به سمتش برمیگردی....
چه دلنشیه رحمان بودنت که با بنده هات مهربونه مهربونی....؛)))
چقدر دلنشینه ستار بودنت ؛ که عیب هارو میپوشونی و چه حسن هایی که شایستگیشو نداریمو تو به بنده هات میبخشی...
آروم میشم که از درون قلبم خبر داری و میدونی
چقدر با یادت با حضورت آرامش میگیرم ....؛))))
خدا جونم دوستت دارم؛)
خدا جونم نمیدونم چجوری شکرت کنم که صدام به آسمون هفتم هم برسه؛)
+خدایا دوستت دارم واسه هرچی که بخشیدی
همیشه این تو بودی که ازم حالم رو پرسیدی
بازم چشمامو میبندم که خوبی هاتو بشمارم
نمیتونم... فقط میگم
خدایا دوستت دارم؛)))